دسته بندی | خبرنگاری |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 172 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 35 |
چکیده
پژوهش حاضر به بررسی رابطه جنسیت و خلاقیت پرداخته است. جامعه آماری پژوهش شامل همه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی اردبیل است. گروه نمونه نیز شامل 50 نفر دانشجوی دختر و 50 نفر دانشجوی پسر بود که به صورت تصادفی و مستقل انتخاب شده اند.
سنجش خلاقیت بر اساس آزمون خلاقیت ژان – لوئی سیله شامل سه قسمت، خلاقیت کلامی، خلاقیت تکمیل تصاویر، خلاقیت تفسیر تصاویر است که پس از انجام و بررسی با استفاده از روش آماری t برای دو گروه مستقل مورد تحلیل قرار گرفت و نتیجه زیر حاصل شد : پس از جمع آوری اطلاعات و بررسی گروه ها مشخص شد که بین خلاقیت با جنسیت رابطه معناداری وجود ندارد.
مقدمه
هدف نخستین هر انسانی توانایی بخشیدن به خرد و اندیشه است. نعمت آموزش و پرورش پذیری در بهینه سازی انسان و سازندگی تن و روان تموج آن دو آدمی را به خداوند که سرچشمه خرد و اندیشه و نظام آفرین هستی است پیوند می دهد. آموزش و پرورش کارسازترین و نیرومندترین ابزار انسان است.
آفریننده جان و خرد بدو توان آموختن بخشید که تا با علم و عمل در راه سازندگی قیام کنند. زندگی بدون آفرینندگی خاموش و به گورستان ماننده است. واژه خلاقیت مترادف با ابداع، توانایی پیش بینی و ایجاد ایده است. می خواهیم رابطه بین خلاقیت و جنسیت را مورد مکالمه و بررسی قرار دهیم و اما مطلبی که این رابطه از اهمیت خاصی برخوردار نموده. نقش جنسیت ر تفکر خلاق است و اینکه جنسیت آدمی در میزان خلاقیت او موثر است یا خیر.
در مسئله خلاقیت علاوه بر عامل هوش و جنسیت، مسئله شخصیت و فرهنگ اجتماعی و خانوادگی افراد را هم بایستی مدنظر قرار داده و اهمیت زیادی برای آن قائل شد، چرا که بسیاری از استعدادهای خلاق به صورت بالقوه باقی می ماند و اجازه بروز به آن داده نمیشود که این مسئله ناشی از همان فرهنگ خانوادگی و اجتماعی است.
نتیجه تحقیق نشان داد که میزان خلاقیت در پسران نوجوان بیشتر از دختران نیست، به عبارت دیگر رابطه معنی داری میان میزان خلاقیت و جنسیت مشاهده نمیشود.
بیان مسئله :
تصور عامه بر این است که زنان نسبت به مردان از خلاقیت کمتری برخوردارند. اما باید گفت ممکن است زنان از نظر قدرت جسمی ضعیفتر از مردان باشند، اما نه در قدرت تصور، در حقیقت آزمایش های متعدی نشان داده است که در زمینه خلق ایده های بدیع زنان استعداد بیشتر از خود بروز می دهند. اغلب زنان تصور خود را به مقیاس وسیعی بیشتر از شوهرانشان مورد استفاده قرار می دهند، چه بسا کار مردان یکنواخت و معمولی است در حالی که زن هر ساعتی از روزباید به تنهایی به عمل بپردازد و تصمیماتی اتخاذ کند. زنان کسانی هستند که وسعت قدرت خلاقیت انان روز به روز رو به افزایش است. (تورنس، 1375)
در طی تحقیقی که پال تورنس انجام داده زنان و مردان در خلاقیت تفاوت خاصی دارند. تفکر خلاق مستلزم بیش از حد می باشد که در جامعه خصلت کاملاً زنانه و عدم وابستگی به غیر و اتکا به خدا خصلتی کاملاً مردانه است. ازاین رو یک پسر بسیار خلاق نسبت به همجنسان خود بیشتر دارای صفات زنانه و یک دختر بسیار خلاق در مقایسه با همجنسان خود بیشتر دارای صفاتی مردانه به نظر می رسد.
موضوع پژوهش :
رابطه بین خلاقیت، جنسیت در دانشگاه آزاد اسلامی واحد اردبیل
سوال پژوهش :
آیا بین خلاقیت و جنسیت رابطه وجود دارد؟
ضرورت و اهمیت پژوهش
فراهم کردن امکانات آموزشی و رشد کودکان تیزهوش به ویژه تیزهوشانی که از بهره هوشی بالاتر برخوردارند یکی از وظایف اصلی مسئولان است زیرا این قشر به عنوان یکی از مهمترین منابع رشد و خوکفایی هر جامعه و در واقع تضمین کننده پیشرفت آینده کشور خواهد بود. و یکی از پربهاترین سرمایه های کشور محسوب میشود. لذا بی توجهی و عدم رسیدگی به این نیروی عظیم ضربه و خسارتی جبران ناپذیر به قدرت جامعه زده و موجبات عقب ماندگی را فراهم می سازد. پرورش نیروی متخصص جهان رابطه تنگاتنگی با آهنگ رشد و برنامه ریزی هر کشور دارد این مسئله بخصوص برای کشور ما که در مراحل اولیه رشد و خودکفایی ره می پیماید حائز اهمیت بوده و امری حیاتی محسوب میشود (صمیمی به نقل از کاظمی، مجله رشد، 1369).
به علت واقع جوامع بشری به مسائل پیچیده فزاینده وابستگی متقابل بین کشورها، تحلیل رفتن منابع طبیعی سرعت فزاینده تغییرات ونیاز به ابداع خلاقیت، اجتناب ناپذیر است و از سوئی نیاز به یافتن تصویری هر چه جامع تر، غنی تر و دقیق تر از آینده برای هر جامعه از ضروریات است.
- لذا هر جامعه ای برای رسیدن به بقاء و توسعه خویش باید خود را به استعدادهای درخشان مجهز کنند.
هدف کلی پژوهش :
- هدف پژوهشگر از این تحقیق عبارت است از پی بردن به رابطه میان جنسیت و خلاقیت. تحقیق می خواهد بررسی کند که اصولاً آیا رابطه ای میان این دو متغیر وجود دارد یا خیر؟
فرضیه های پژوهش :
1- خلاقیت در پیران بیشتر از دختران است.
2- بین خلاقیت کلامی دختران و پسران تفاوت وجود دارد.
3- بین تفسیر تصاویر دختران و پسران تفاوت وجود دارد.
4- بین تکمیل تصاویر دختران و پسران تفاوت وجود دارد.
متغیرها
متغیر مستقل : جنسیت
متغیر وابسته : خلاقیت در سه سطح ؛ کلامی، تفسیر تصاویر، تکمیل تصاویر
تعریف مفاهیم و اصطلاحات پژوهش
خلاقیت اساساً عبارت است از کنار هم گذاشتن عناصر مربوط به حوزه های ادراکی متفاوت و کمک گرفتن از ناخودآگاه (گنجی، 1383).
خلاقیت از نظر کوبی :
به رغم نقش مهمی که فرآیندهای آگاهی در شکل نهایی، محصول خلاقیت دارند، ریشه های خلاقیت در فرآیندهای عمیق تر و تاریکتری جای دارند و با سرعتی بیشتر از فرآیندهایی که به آنها آگاهی داریم عمل می کنند (گنجی، 1383).
تفکر همگرا :
دراین تفکر معمولاً فقط یک نتیجه گیری با یک جواب وجود دارد که به عنوان قسمتی از حل مورد نظر قرار می گیرد، و فکر درست در جهت آن هدایت میشود و برای رسیدن به آن کنترل می گردد. در آزمونهای تفکر همگرا فقط یک جواب صحیح برای هر سوال آزمون در نظر گرفته شده است (نورنس،1372).
تفکر واگرا :
دراین فکر پژوهشی به چشم می خورد که متوجه جهات مختلف می باشد این مطلب وقتی که نتیجه گیری وافری وجود ندارد به خوبی رون است برای اندازه گیری این توانایی ذهن آزمون کامل کردنی لازم است (تورنس، 1372).
مروری بر مطالعات و نوشته ها
کنجکاوی و تفکر پیرامون افراد تیزهوش و با استعداد سابقه بسیار طولانی دارد و احتمالاً به زمان بر می گردد که برای اولین بار انسان علاقمند شد به این که چرا افراد با هم تفاوت دارند. در جوامع مختلف هر زمان افرادی بودند که با استعداد فراوان و نبوغ فوق العاده خویش در طول زندگی توجه و تحقیق هم را با خود جلب نمود و یا بدون توجه به مردم زندگی کرده و گه گاه پس از مرگشان به نبوغ آنها پی برده شده است. در یونان قدیم افلاطون عقیده اش برآن بود که کودکان باهوش می بایست در سنین کوچکی انتخاب شده و به آنها به طور اختصاصی علوم و فلسفه تعلیم داده می شده. طرز تفکر آداب و رسوم و عقاید جوامع نقش موثری در ارزشیابی و تعلیم و تربیت کودکان سرآمد داشته است (افروز، 1378).
نقطه عطف و تحقیقات مربوط به مطالعه هوش و بررسی عوامل موثر در توسعه تیزهوش را می توان اواخر سالهای 1950 یعنی زمانی که بیشتر به عصر فضا گام نهاد دانست زیرا در این بهره برداری نسبت از منابع هوش و پیشرفت های بسیار موثر شناخته شد. به همین علت سعی در شناسایی بهتر و کاملتر عوامل تاثیر بحث در افزایش هوش و خلاقیت آدمی به طور جدی تر مطرح شد (اتکینسون، 1378)
درباره حوزه خلاقیت، دو دیدگاه مختلف وجود دارد. دیدگاه اول اساساً به ماهیت خلاقیت می پردازند.
دیدگاه دوم، خصوصاً عملکرد آن را مورد توجه قرار می دهد. بنابراین، اولین بحث درباره خلاقیت و کاربرد آن خواهد بود (گنجی، 1383)
بر حسب اینکه طرفدار کدام مکتب فکری باشیم، تعریف خلاقیت متفاوت خواهد بود. کسانی که به عملکرد خلاقیت توجه دارند، به این فکر نیستند که بدانند خلاقیت چیست، آنها بیشتر علاقمندند تا روند به کارگیری آنها را کشف کنند و بدانند که چگونه می توانند خلاقیت را بهبود بخشند و قابل دسترس کنند.
این گروه از افراد، به نتایج عملی خلاقیت اهمیت می دهند به نظر آنها، خلاقیت یعنی «تخیل در حال عمل کردن» یا «تخیل توام با عمل» در حالی که به نظر گروه دوم، «خلاقیت عبارت است از استعدادهای ویژه افراد برای نشان دادن یک رفتار خلاق به شیوه قابل توجه» (گنجی، 1383).
مالتزمن در نظریه خود بین تفکر آفرینشی و تفکر باز آفرینشی تمایز قائل شده است.
حل کردن یک دسته از مسائل جبری که عملیات مشابهی در آنها به کار می رود نمونه، تفکر بازآفرینشی است و در تفکر اندیشی، که به آن تفکر خلاق نیز می گویند، سلسه مراتب ضعیف عادت های هم خانواده باید در سلسه مراتب مرکب عادت های هم خانواده، نیرومندی کسب کند و سلسه مراتب غلط به خاموشی گراید تا اینکه یاد گیرنده بتواند مسئله را حل کند. در هر حال دو نوع تفکر آفرینشی و بازآفرینشی یادگیری به حساب می آید. تفاوت بین اصطلاحات = و نظریه های گیلفورد و مالتزمن دراین است که مالتزمن فرآیند یادگیری را توضیح می دهد.
یعنی اینکه این نوع یادگیری چگونه اتفاق می افتد، در حالی که گیلفورد بیشتر توجه اش را معطوف به خود پاسخ ها می کند، یعنی اینکه این دو نوع تفکر چه چیزی را تولید می کنند (سیف، 1366).
مکلینسون معتقد است که بین هوش و خلاقیت همبستگی مثبت ناچیزی وجود دارد وی در طول تمام دامنه، هوش و خلاقیت، رابطه مثبتی بین این دو متغیر وجود دارد. به عبارت دیگر باهوش ترین بودن به آن معنا نیست که افزایش مشابهی بر میزان خلاقیت وجود دارد (طهوریان، 1369).
خلاقیت افسانه ها و واقعیت ها
بزرگترین افسانه در مورد خلاقیت این است که آن را در انحصار افراد نادر، خاص و باهوش می دانند. گاهی با مرتبط کردن خلاقیت و حماقت، افراد خلاق، و خل به حساب می آیند (گنجی، 1382).
حتی اگر در دنیای اختراعات انقلابی به پا نکرده باشید و دیگران شما را به عنوان مخترع یا خلاق نشناخته باشند، غیر ممکن است که تا به حال خلاقیت خود را در جایی نشان نداده باشید. اگر توانسته باشید، حتی یک بار، با موادی که برای سه نفر کافی بوده است، برای پنج نفر غذا بپزید، یا توانسته باشید کسی را متاثر و هیجان زده کنید، خلاقیت خود را نشان داده اید. همه انسان ها خلاق هستند، اما برخی بیشتر و برخی کمتر از بقیه، خلاقیت جزئی از سرشت انسان است. علاوه بر آن، می توان رفتار خلاقانه را با تمرین های مناسب پرورش داد، محیط نیز می تواند به آن شتاب بدهد و، در نهایت، نیاز یکی از قویترین عوامل شکوفایی خلاقیت است.
مسلماً هیچ نیازی نیست که انسان دیوانه باشد تا بتواند چیزی را خلق کند. حتی اگر کسی، دیوانه یا خل به حساب آید، ممکن است یک خلاق بزرگ باشد. به عبارت دیگر، روان رنجوری (یعنی اختلالاهای رفتاری خفیف داشتن) نمی تواند معیاری بر خلاقیت باشد.
دومین افسانه درباره خلاقیت عبارت از تفاوت قائل شدن بین اعمال خلاقانه است: چه هنری، چه علمی یا تنها برای حل مشکلی کوچک. به سخن دیگر، وقتی دیدگاه منطقی دنبال می شود، اغلب سعی میشود که خلاقیت واقعی توصیف و طبقه بندی شود و نقاط قوت آن را خلاقیت تصادفی یا کم اهمیت، گاهی هم به صورت درجه بندی، متمایز گردد.
خلاقیت به شیوه یکسان عمل می کند، چه در مورد فرستادن انسان به کره ماه و چه در مورد نگه داشتن شلوار بدون کمربند. عمل خلاق، تا حد زیادی، عبارت است از کنار هم گذاشتن عناصر ناهمگون، به منظور ساختن یکی تصویر ذهنی جدید یا واقعیت جدید. هنرمند نقش فضا و فرم را تغییر شکل می دهد تا از منظره ای که دیده است چیز تازه و متفاوتی به وجود آورد می توان گفت که کانتیر، همان صندوق عقب اتومبیل تغییر یافته است، همان طور که ساندویچ مخصوص، نسخه جدیدی از ساندویج سنتی است. مطالعات نشان می دهد که رفتار خلاقانه برای همه در همه زمینه ها یکسان است.
مرتبط دانستن خلاقیت و هوش نیز افسانه است. اگرچه برای نشان دادن خلاقیت به حداقل هوش نیاز هست، خلاقیت به هیچ وجه تابع هوش نیست. بنا به برخی از پژوهش های آمریکایی، حتی به نظر می آید، هوش که با آزمون ها اندازه گیری میشود (IQ)، ترمزی برای خلاقیت است. کسانی که ضریب هوشی بالایی دارند، کمتر خلاق هستند، زیرا نوع هوششان آنها را به طور دائم وادار می کند تا با هنجارها سازگار شوند، در حالی که خلاقانه عمل کردن، فرد را وادار می کند که از هنجارها خارج شود تا به افکار اصیل و تازه دست یابد (گنجی، 1383).
خلاقیت و فرهنگ
مطالعه در احوال دانشمندان و هنرمندانی که دستاوردهای اصیل و مهمی در رشته هایشان داشتند نشان می دهد که عوامل شخصیتی نظیر استقلال در قضاوت، برخورداری از انگیزه پیشرفت، ابتکار عمل و بردباری در برابر الهامات، از جمله شرایط مهم در دستیابی به کشفیات خلاق هستند، ازاین رو خلاقیت ممکن است در زمره خصایصی نباشد که بتوان آنها را با یک آزمون واحد به طور دقیق ارزیابی کرد (هیگارد و اتکینسون، 1370).
مطالعاتی که بارون (1985) در زمینه شخصیت افراد خلاق انجام داده نشان می دهد که مردم خلاق در مقایسه با افرادی عادی بیشتر خوش بین هستند، دارای انرژی روانی جسمی استثنایی می باشند، زندگی آنها بیشتر پیچیده است، به دنبال تنش هستند تا از طریق آزاد شدن از آن احساس لذت کنند و برخورد آنها با ناهشیاری یعنی با تخیلات و تصورات ذهنی بیشتر است (ساعتچی، 1366).
اشخاص بسیار خلاق تمایل به تعریف و تمجید از خود دارند، گواه این امر شمار کثیر صفات ستایش آمیزی است که در توصیف خود به کار می برند و نیز نمرات نسبتاً بالای آنها در مقیاسی است که با آن خودپذیری اساسی فرد اندازه گیری میشود (طموریان، 1369).
کتاب نبوغ وراثتی که گالتن در سال 1869 منتشر کرد مجموعه ای از مطالعات آماری بررسی خانواده های افراد برجسته را بنیان نهاد. تمامی این مطالعات نشان می دهد که برجستگی در بین فامیل ها منتقل میشوند. اظهارات گالتن درباره برتری حسی و سلامت بهتر افراد نابغه قابل توجه است (طهموریان، 1369).
کاربرد خلاقیت :
تخیل، هوش، خلاقیت
تخیل، خلاقیت نیست. تخیل به تنهایی نمی تواند شرط لازم برای خلاقیت باشد. در مورد هوش نیز چنین است. هوش به تنهایی نمی تواند شرایط لازم برای خلاقیت را به وجود آورد. ایده آل این است که از این دو توانایی، ترکیبی همگون فراهم شود تخیل و هوش، نه تنها متضاد نیستند بلکه یکدیگر را تکمیل می کنند، باعث بروز خلاقیت واقعی می شوند. تخیل افسار گسیخته نیز خلاقیت نیست.
وانگهی، بیش از حد منطقی بودن نیز مانع قوی برای خلاقیت است، زیرا بخش بزرگی از انتقاد و قضاوت هنجاری رابه همراه می آورد (گنجی، 1383).
گانیه در طبقه بندی خود از انواع یادگیری بالاترین سطح یادگیری را حل مسئله می داند، ومعتقد است که آفرینندگی نوع ویژه ای از راه حل مسئله است (سیف، 1368).
در عین حال، می توان بین حل مسئله و آفرینندگی از این لحاظ تفاوت قائل شد که، حل مسئله بیشتر بر واقعیات استوار است و هدف آن عینی و بیرونی است، در حالی که آفرینندگی بیشتر جنبه شخصی دارد و زیاد از حل مسئله مبتنی بر شهود و تخیل است (سیف، 1368).
از مدتها پیش خلاقیت مد روز شده است. خلاقیت به سایر فنون و مردم پسند، که هدفشان درمان فردی یا گروهی است، شباهت پیدا کرده است. بدیهی است که رشد خلاقیت به فرد اجازه می دهد تا شخصاً به خود شکوفایی برسد، اما فنون خلاقیت، عملکرد درمانی ندارند. هدف آنها اساساً این است که مشکلات موجود در سازمان های بزرگ یا در جامعه را، به شیوه مناسب و مبتکرانه حل کنند.
به این ترتیب، توانسته اند خلاقیت و پویایی گروه یا حتی تمرین های ازقید و شرط بین آوردن را در هم آمیزند. جلسات خلاقیت با جلسات دیگری که درباره رشد شخصیت از طریق کسب آگاهی از نیروهای جسمی، فلسفه درونی یا مراقبه متعالی انجام می گیرد، ربط داده میشود. خلاقیت از فلسفه درونی سرچشمه نمی گیرد و جریان جلسات خلاقیت، رهبران روحانی نیستند، هرچند می توانند به شرکت کنندگان تجاربی را القا کنند که در سمینارهای روان شناختی یا مراقبه متعالی القا میشود. خلاقیت، وقتی با این روش به کار برده میشود، می تواند به ایدئولوژی جدیدی تبدیل شود که رهبران روحانی و مراسم خاص خود را خواهد داشت. دراین صورت، با خطر ازدست دادن اعتبار در دنیای تجارب روبرو خواهد شد (گنجی، 1383).
بزرگترین خطر در اجتماع ما این است که خلاقیت به صورت ابزاری درآید فقط برای حل مشکلات به کار برده می شود. دراین صورت، افراد و سازمان ها، از تمام دست آوردهایی که خلاقیت می تواند به همراه آورد، محروم خواهند شد.
اگر خلاقیت تنها به حل مشکلات اختصاص یابد، از پرداختن به سوالات وسیع، مثل بازی سازی، تغییر دیدگاه ها یا اصلاح درک مسائل، باز خواهد ماند، اینجاست که خلاقیت توانایی تغییر دادن دنیا را نخواهند داشت، همان طور که تا به حال نداشته است (گنجی، 1383).